محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

ثبت لحظه های شیرین ما ومحمد رضا

تو رشد می کنی...

1394/11/7 17:45
نویسنده : مادر یک سرباز
277 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

وجود زمان در این دنیا باعث ایجاد تغییرات می شه. من 26 سالمه و یک پسر نازنین 5 ماه و نیمه دارم که روز به روز بزرگ تر می شه و مفهوم تغییر را برای من به تصویر می کشه.

تو رشد می کنی، همانطوری که برات برنامه ریزی شده.

عزیز دلم، حدود دو هفته ست که بدون اینکه کمکت کنم می نشینی و حتی نمی گذاری بخوابونمت. قانونا کمی زود به این مرحله رسیدی و حالا خیلی زوده برای نشستنت ولی برای تو که همه چیز را زودتر از معمول شروع کردی عجیب نیست.

یادم میاد که یک ماه و نیم بیشتر نداشتی و دکتر مظاهری پزشک مهربان متخصص طب سنتی تو را ویزیت کرد و یادم هست که جلوی خودش را گرفته بود که به نگرانی های من نخندد و مثل همیشه با ادب و مهربانی گفت که اگر تو بچه ی اولم نبودی قطعا به این دلایل به او مراجعه نمی کردم. یادم هست که به تو اشاره کرد و گفت ما شاالله سرش را هم می گیره و من گفتم پسرم از همون هفته های اول سرش را می گرفت. 

و من همیشه از نگاه نگران اطرافیانم نگران می شم که مبادا این زود به زود رشد کردن تو به قول آنها ضرری به جسم پاک تو بزنه

25 روزه بودی و وقتی گرسنه می شدی دیگه هیچ چیز جلودارت نبود و از زور عصبانیت به پاهات فشار می آوردی و همانطور که توی بغلم بودی می ایستادی و قصد حرکت داشتی

یک روز که بغل بابات بودی گرسنه شدی و می خواستی که پیش من بیای. بابات همونطور که زیر بغلت را گرفته بود که به پاهات فشار نیاد گذاشتت روی زمین و تو تند تند قدم بر می داشتی که به من برسی و من فیلم این لحظه را گرفتم و با اشتیاق برای مادرم فرستادم ولی با بازخوردی تند روبه رو شدم. آنقدر تند که هنوز گاهی می ترسم  که دستت را بگیرم تا بایستی.

مادرم اینقدر ناراحت بود که معلوم نبود اگه پیشش بودم چه بلایی به سرم می آورد!!! می گفت خیلی زود تو را روی زمین گذاشته م و این باعث آسیب زدن به تو می شه. ولی من واقعا چنین قصدی نداشتم و از اون به بعد دیگه می ترسیدم دستت را بگیرم، چون تو می ایستادی و من یاد نگاه خشمگیییییین مادرم می افتادم.

امیدم، هر مادری آرزو داره که باور کنه فرزندش از همه ی هم سن و سالهای خودش جلوتره، حتی اگر واقعیت نداشته باشه از این رویا لذت می بره. و من مادری چون دیگر مادرها...

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)