محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

ثبت لحظه های شیرین ما ومحمد رضا

واکسن چهارماهگی

1394/9/29 17:52
نویسنده : مادر یک سرباز
262 بازدید
اشتراک گذاری

مدتی هست ک این وبلاگو برات ساخته م اما تا حالا فرصت نشده بنویسم برات و وبلاگ خالی خالی مونده تا حالا

اما امروز قصد کردم برای نوشتن(قربتا الی الله) امیدوارم ک بر این قصد استوار بمونم

امروز واکسن چهارماهگیتو زدی ماه من، با چند روز تاخیر. موقع واکسن دو ماهگیت، ک بابا جانت هم نبود و من خونه ی مامانی اینا بودم، به شدت بی قراری کردی و از صبح ساعت ۸ تا شب ساعت ۹ دایم گریه کردی و حتی استامینوفن روت اثر نداشت، مجبور شدیم ببریمت دکتر، رفتیم بیمارستان حضرت اباالفضل (ع) و دکتر گفت که به واکسن حساس هستی. خلاصه اون شب به زور دیفن هیدرامین خوابیدی. به خاطر همین مسوول واکسن بهداشت گفت برید پیش دکترش و گواهی بگیرید تا واکسن دوگانه بهش بزنید. هرچقدر این چند روز سعی کردم از طریق سایت دکتر خدایی نوبت بگیرم نشد. و دیشب به اجبار رفتیم کلینیک نوزادان خیابان طیب، و دکتر گفت حساسیت به واکسن یعنی اینکه تشنج کنی یا سه روز پشت هم گریه کنی. گفت لازم نیست دوگانه بزنی. همین شد ک امروز با چندروزی تاخیر واکسن زدی. امروز با مامان فرزانه رفتیم بهداشت، خانمی ک متصدی واکسن بود گفت که دستش توی زدن واکسن سبکه ولی من به شدت نگران بودم. مامانی و مامان فرزانه هم همینطور. اما از صبح تا حالا شکر خدا نه تب کردی نه پاهات درد می کنه. شاید به خاطر این توصیه ی خانمی ک بهت واکسن زد باشه که گفت از وقتی رفتی خونه پاهاشو ورزش دو چرخه بده.

امیدوارم امشب همینجور خوب و آروم بگذره. من همیشه برات دعا می کنم نازنینم، تو منو بزرگ کردی. باعث شدی بعد از ۲۶ سال بزرگ بشم. مادر بودن زیباترین حسیه که توی عمرم تجربه کردم. 

دوستت دارم محمد رضا، امام رضا نگهدارت

پسندها (1)

نظرات (0)