دوستت دارم
سلام مادر شدن فرصت ها رو کم می کنه. اگه زمان خالی هم وجود داشته باشه دوست داری بشینی و زل بزنی به صورت جگرگوشه ت، همین مادر بودن و نبودن زمان کافیه ک نمیذاره برات زود به زود بنویسم شب روزی ک مطلب اول وبلاگتو نوشتم به شدت بیمار شدم، آنفولانزای شدید!! تو هم ک تا شب اصلا انگار نه انگار که واکسن زده بودی، به شدت تب کردی. در حدی ک نصف شب رسوندیمت کلینیک نوزادان. نمیخوام برات از رفتار زشت مسوولین کلینیک و بی سوادی دکتر پر ادعا و بی ادبش بگم! خلاصه بگم که اون شب تا صبح بابای مهربونت از من و تو نگهداری می کرد. تو ناآروم بودی و من به شدت تب و لرز و بدن درد داشتم فردا صبح بابات ک اصلا نخوابیده بود نرفت سر کار. و منو برد دکتر. و بعد هم رفتیم خو...
نویسنده :
مادر یک سرباز
1:31